بحث و تبادل نظر درباره موضوعات مرتبط با خودشناسی. جهت پیوستن به این گروه و شرکت در بحث‌ها به لینک کنار صفحه مراجعه نمایید

۱۳۸۷ تیر ۹, یکشنبه

[Khodshenasi] mana konid


tayon ra az did khod daghigh     mana konid ba tashakkor
--- On Sat, 6/28/08, ali fatemi <greatlove_66@yahoo.com> wrote:
From: ali fatemi <greatlove_66@yahoo.com>
Subject: Re: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@yahoogroups.com
Date: Saturday, June 28, 2008, 6:44 PM


حرفت درسته نوبادي جان! ما اهل عمل نيستيم. جديت رو نداريم! همين. حرف ديگه ا ي  ندارم.
 

--- On Fri, 6/27/08, nobody <neesti@Gmail. com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail. com>
Subject: Re: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@ yahoogroups. com
Date: Friday, June 27, 2008, 10:16 PM

دوست عزيز

هر چند باز هم ارتباطي با بحث قبلي و پرسشهاي شما وجود ندارد و پرسشهاي شما بحث ديگري است. اما به چند پرسش شما سعي مي کنم پاسخي در حد توانم بدهم

شما سه سئوال کرده ايد

1.
آیا میشود با این خدای نامتعین ما انسانهای همیشه در تعین ارتباط برقرار کنیم؟

2.اصلا لزومی به  برقراری این ارتباط هست؟

3. از راه همین شرعیاتی که فقها گفته اند یا از هر راه دیگری؟

اما پاسخ نوبادي

1. انسان هميشه در تعين نيست. اگر واقعاً مي داني که در تعين هستي، راهش روشن است: از تعين خارج شو! تمام روشهاي موجود در خودشناسي هم براي همين است که انساني که در تعين است از تعين خارج شود
دوم آنکه "آيا مي شود" يا نمي شود را خودتان امتحان کنيد. چرا حتماً کسي بايد به شما بگويد مي شود يا نمي شود؟

مي روم، يعني نمي ارزد به آن؟

امتحان کردن خروج از تعين هيچ ضرري به شما نمي رساند. باور نمي کنيد؟ امتحان کنيد

2. اگر احساس لزومي به خروج از تعين نمي کنيد خوب منطقي اش اينست که از آن خارج نشويد!! 

3. خيلي ساده است. راه شرعيات را هم خودتان تجربه کنيد و يا "از هر راه ديگري" که خود مي دانيد.
بهر حال آيا تجربهء حقيقت اين ارزش را ندارد که انسان دست به امتحان اين روشها بزند؟

دوست عزيز و نيز ساير دوستاني که چنين سئوالات مشابهي مي کنند،  بارها گفته ايم که ما متاسفانه اهل عمل و تجربه واقعي نيستيم. نشسته ايم و دائم سئوال مي کنيم که آيا چنين است بنظر شما يا نيست. آيا مي شود يا نمي شود.
چرا خودمان امتحان نکنيم؟

متاسفانه در ما جديت نيست

------------ -----
neesti.blogspot. com


2008/6/20 ali fatemi <greatlove_66@ yahoo.com>:

خوب ارتباطش این بود که آیا میشود با این خدای نامتعین ما انسانهای همیشه در تعین ارتباط برقرار کنیم؟و اصلا لزومی به  برقراری این ارتباط هست؟ از راه همین شرعیاتی که فقها گفته اند یا از هر راه دیگری؟ ببخشید اگر یه کم نامربوط نوشته بودم.

--- On Thu, 6/19/08, nobody <neesti@Gmail. com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail. com>
Subject: Re: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@ yahoogroups. com
Date: Thursday, June 19, 2008, 3:28 AM


دوست عزیز

"
ارتباط برقرار کردن با این وجود نامعین و نامتعین و غیرقابل توصیف از طریق دین و ایمان و نماز و روزه و اینها" چه ارتباطی با مطلبی که نوبادی عنوان کرده بود دارد!؟

سئوالی که شما مطرح کرده اید بحثی جداگانه است

زنده باشید


2008/6/16 ali fatemi <greatlove_66@ yahoo.com>:

پس با این وصف ارتباط برقرار کردن با این وجود نامعین و نامتعین و غیرقابل توصیف از طریق دین و ایمان و نماز و روزه و اینها فایده ای داره؟ بعدشم این خدا توی این عالم بی در و پیکر ما آدمها واقعا تاثیری و نقشی هم داره؟  


--- On Sun, 6/15/08, nobody <neesti@Gmail. com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail. com>
Subject: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@ yahoogroups. com
Date: Sunday, June 15, 2008, 1:15 AM


در مورد يادداشت قبلي نوبادي چند نفر نظرهايي داده اند. آنچه فرشيد نوشته است شايد نزديکتر از همه به منظور از آن يادداشت است.

دوستي نوشته: یکی نشسته بود پای سفره غذا هی میخورد و هی میگفت غذا وجود نداره
و دوست ديگري در گروه خودشناسي نوشته: بخواهی یا نخواهی : "خدا" وجود دارد
دوستان سوم و چهارم و پنجمي هم در ايميل به نوبادي مطلبي شبيه به آنچه اين دو نفر نوشته اند را ذکر کرده اند.

پيداست که اين پنج دوست اخير متوجه منظور نشده اند. نوبادي کلمه‌ي "خدا" را در داخل گيومه قرار داده بود و روشن است که وقتي چنين اشاره اي به کلمه اي مي شود منظور آنست که فلان کلمه به معناي بخصوصي منظور است. يعني با تعريف خاصي از آن کلمه.

حال اگر حق يا حقيقت يا همان خدا را چيزي وصف ناپذير بدانيم، يعني چيزي که با هيچ توصيفي قابل تعريف و تحديد نيست، آن چيز نمي تواند در داخل گيومه قرار گيرد، يعني محدود شود. پس اگر چيزي محدود شده باشد، قطعاً تعريف شده است و از آنجا که چيز تعريف شده حقيقت نمي تواند باشد، پس يک وجود واقعي نيست و تصويري ذهني است. پندار است. پس "خدا" يک پندار است و وجود ندارد.

دو نکته:
1. ممکن است بخواهيم بگوييم: خداي واقعي وجود دارد ولي خداي پنداري نه.
اين سخن هم درست نيست!! مي داني چرا؟ وقتي من (نوعي) مي گويم "خداي واقعي" منظورم از اين خداي واقعي چيست؟ بهرحال يک مقهوم و منظوري را مد نظر دارم يا نه؟ اين مفهوم هرچه باشد، در حيطه‌ي ذهن است و لذا خداي واقعي نيست.
مي پرسي پس خداي واقعي چيست؟ خداي واقعي را نمي دانيم و نمي توانيم بدانيم چيست. چون دانستن در حوزه‌ي ذهن است و ذهن با تصوير سر و کار دارد و تصوير، يک چيز مرده و ثابت است.

2. ممکن است اشکال کني: ما وقتي در مورد اشياء واقعي مثل ميز و صندلي هم حرف ميزنيم، در حقيقت داريم درباره آنچه در ذهن داريم از آنها، يعني تصوير ذهني يي که از آنها داريم، صحبت مي کنيم. حال آيا مي توانيم با استدلال تو(اي نوبادي!) بگوييم: پس ميز و صندلي هم وجود ندارند!؟
نوبادي جواب مي دهد: ميز و صندلي دو موجود مادي و واقعي اند. درست است که ما موقع صحبت کردن به تصوير ذهني يي که از ميز و صندلي داريم، اشاره مي کنيم، اما بهر حال براي آن تصوير ذهني در عالم واقع يک مابازاء وجود دارد، يک وجود مادي هست که ما مي دانيم به آنها اشاره داريم. اما وقتي ما از "خدا" صحبت مي کنيم، براستي دقيقاً به چه چيزي اشاره داريم، جز يک سري تعريفات و تصاوير ذهني و پندارهايي که در بيرون مابازاء ندارند و چيزي ملموس و مادي نيستند.

"خدا" پديده اي انتزاعي ست. لذا هر تصوري از آن باطل است.
حتماً اين آيه از قرآن را خوانده ايم: سبحان الله عما يصفون
------------ ------
neesti.blogspot. com

 






__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

۱۳۸۷ تیر ۸, شنبه

Re: [Khodshenasi] سبحان الله


حرفت درسته نوبادي جان! ما اهل عمل نيستيم. جديت رو نداريم! همين. حرف ديگه ا ي  ندارم.
 

--- On Fri, 6/27/08, nobody <neesti@Gmail.com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail.com>
Subject: Re: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@yahoogroups.com
Date: Friday, June 27, 2008, 10:16 PM

دوست عزيز

هر چند باز هم ارتباطي با بحث قبلي و پرسشهاي شما وجود ندارد و پرسشهاي شما بحث ديگري است. اما به چند پرسش شما سعي مي کنم پاسخي در حد توانم بدهم

شما سه سئوال کرده ايد

1.
آیا میشود با این خدای نامتعین ما انسانهای همیشه در تعین ارتباط برقرار کنیم؟

2.اصلا لزومی به  برقراری این ارتباط هست؟

3. از راه همین شرعیاتی که فقها گفته اند یا از هر راه دیگری؟

اما پاسخ نوبادي

1. انسان هميشه در تعين نيست. اگر واقعاً مي داني که در تعين هستي، راهش روشن است: از تعين خارج شو! تمام روشهاي موجود در خودشناسي هم براي همين است که انساني که در تعين است از تعين خارج شود
دوم آنکه "آيا مي شود" يا نمي شود را خودتان امتحان کنيد. چرا حتماً کسي بايد به شما بگويد مي شود يا نمي شود؟

مي روم، يعني نمي ارزد به آن؟

امتحان کردن خروج از تعين هيچ ضرري به شما نمي رساند. باور نمي کنيد؟ امتحان کنيد

2. اگر احساس لزومي به خروج از تعين نمي کنيد خوب منطقي اش اينست که از آن خارج نشويد!! 

3. خيلي ساده است. راه شرعيات را هم خودتان تجربه کنيد و يا "از هر راه ديگري" که خود مي دانيد.
بهر حال آيا تجربهء حقيقت اين ارزش را ندارد که انسان دست به امتحان اين روشها بزند؟

دوست عزيز و نيز ساير دوستاني که چنين سئوالات مشابهي مي کنند،  بارها گفته ايم که ما متاسفانه اهل عمل و تجربه واقعي نيستيم. نشسته ايم و دائم سئوال مي کنيم که آيا چنين است بنظر شما يا نيست. آيا مي شود يا نمي شود.
چرا خودمان امتحان نکنيم؟

متاسفانه در ما جديت نيست

------------ -----
neesti.blogspot. com


2008/6/20 ali fatemi <greatlove_66@ yahoo.com>:

خوب ارتباطش این بود که آیا میشود با این خدای نامتعین ما انسانهای همیشه در تعین ارتباط برقرار کنیم؟و اصلا لزومی به  برقراری این ارتباط هست؟ از راه همین شرعیاتی که فقها گفته اند یا از هر راه دیگری؟ ببخشید اگر یه کم نامربوط نوشته بودم.

--- On Thu, 6/19/08, nobody <neesti@Gmail. com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail. com>
Subject: Re: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@ yahoogroups. com
Date: Thursday, June 19, 2008, 3:28 AM


دوست عزیز

"
ارتباط برقرار کردن با این وجود نامعین و نامتعین و غیرقابل توصیف از طریق دین و ایمان و نماز و روزه و اینها" چه ارتباطی با مطلبی که نوبادی عنوان کرده بود دارد!؟

سئوالی که شما مطرح کرده اید بحثی جداگانه است

زنده باشید


2008/6/16 ali fatemi <greatlove_66@ yahoo.com>:

پس با این وصف ارتباط برقرار کردن با این وجود نامعین و نامتعین و غیرقابل توصیف از طریق دین و ایمان و نماز و روزه و اینها فایده ای داره؟ بعدشم این خدا توی این عالم بی در و پیکر ما آدمها واقعا تاثیری و نقشی هم داره؟  


--- On Sun, 6/15/08, nobody <neesti@Gmail. com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail. com>
Subject: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@ yahoogroups. com
Date: Sunday, June 15, 2008, 1:15 AM


در مورد يادداشت قبلي نوبادي چند نفر نظرهايي داده اند. آنچه فرشيد نوشته است شايد نزديکتر از همه به منظور از آن يادداشت است.

دوستي نوشته: یکی نشسته بود پای سفره غذا هی میخورد و هی میگفت غذا وجود نداره
و دوست ديگري در گروه خودشناسي نوشته: بخواهی یا نخواهی : "خدا" وجود دارد
دوستان سوم و چهارم و پنجمي هم در ايميل به نوبادي مطلبي شبيه به آنچه اين دو نفر نوشته اند را ذکر کرده اند.

پيداست که اين پنج دوست اخير متوجه منظور نشده اند. نوبادي کلمه‌ي "خدا" را در داخل گيومه قرار داده بود و روشن است که وقتي چنين اشاره اي به کلمه اي مي شود منظور آنست که فلان کلمه به معناي بخصوصي منظور است. يعني با تعريف خاصي از آن کلمه.

حال اگر حق يا حقيقت يا همان خدا را چيزي وصف ناپذير بدانيم، يعني چيزي که با هيچ توصيفي قابل تعريف و تحديد نيست، آن چيز نمي تواند در داخل گيومه قرار گيرد، يعني محدود شود. پس اگر چيزي محدود شده باشد، قطعاً تعريف شده است و از آنجا که چيز تعريف شده حقيقت نمي تواند باشد، پس يک وجود واقعي نيست و تصويري ذهني است. پندار است. پس "خدا" يک پندار است و وجود ندارد.

دو نکته:
1. ممکن است بخواهيم بگوييم: خداي واقعي وجود دارد ولي خداي پنداري نه.
اين سخن هم درست نيست!! مي داني چرا؟ وقتي من (نوعي) مي گويم "خداي واقعي" منظورم از اين خداي واقعي چيست؟ بهرحال يک مقهوم و منظوري را مد نظر دارم يا نه؟ اين مفهوم هرچه باشد، در حيطه‌ي ذهن است و لذا خداي واقعي نيست.
مي پرسي پس خداي واقعي چيست؟ خداي واقعي را نمي دانيم و نمي توانيم بدانيم چيست. چون دانستن در حوزه‌ي ذهن است و ذهن با تصوير سر و کار دارد و تصوير، يک چيز مرده و ثابت است.

2. ممکن است اشکال کني: ما وقتي در مورد اشياء واقعي مثل ميز و صندلي هم حرف ميزنيم، در حقيقت داريم درباره آنچه در ذهن داريم از آنها، يعني تصوير ذهني يي که از آنها داريم، صحبت مي کنيم. حال آيا مي توانيم با استدلال تو(اي نوبادي!) بگوييم: پس ميز و صندلي هم وجود ندارند!؟
نوبادي جواب مي دهد: ميز و صندلي دو موجود مادي و واقعي اند. درست است که ما موقع صحبت کردن به تصوير ذهني يي که از ميز و صندلي داريم، اشاره مي کنيم، اما بهر حال براي آن تصوير ذهني در عالم واقع يک مابازاء وجود دارد، يک وجود مادي هست که ما مي دانيم به آنها اشاره داريم. اما وقتي ما از "خدا" صحبت مي کنيم، براستي دقيقاً به چه چيزي اشاره داريم، جز يک سري تعريفات و تصاوير ذهني و پندارهايي که در بيرون مابازاء ندارند و چيزي ملموس و مادي نيستند.

"خدا" پديده اي انتزاعي ست. لذا هر تصوري از آن باطل است.
حتماً اين آيه از قرآن را خوانده ايم: سبحان الله عما يصفون
------------ ------
neesti.blogspot. com

 





__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

۱۳۸۷ تیر ۷, جمعه

Re: [Khodshenasi] سبحان الله

من به شخصه از جواب آقای نوبادی تشکر میکنم.
بسیار جامع و مانع توضیحات مفیدی دادند، وبه دوستان توصیه میکنم یکبار دیگر به دقت آن را مطالعه کنند،مخصوصا بخش آخر رو
 

----- Original Message ----
From: nobody <neesti@Gmail.com>
To: khodshenasi@yahoogroups.com
Sent: Friday, June 27, 2008 9:16:02 PM
Subject: Re: [Khodshenasi] سبحان الله

دوست عزيز

هر چند باز هم ارتباطي با بحث قبلي و پرسشهاي شما وجود ندارد و پرسشهاي شما بحث ديگري است. اما به چند پرسش شما سعي مي کنم پاسخي در حد توانم بدهم

شما سه سئوال کرده ايد

1.
آیا میشود با این خدای نامتعین ما انسانهای همیشه در تعین ارتباط برقرار کنیم؟

2.اصلا لزومی به  برقراری این ارتباط هست؟

3. از راه همین شرعیاتی که فقها گفته اند یا از هر راه دیگری؟

اما پاسخ نوبادي

1. انسان هميشه در تعين نيست. اگر واقعاً مي داني که در تعين هستي، راهش روشن است: از تعين خارج شو! تمام روشهاي موجود در خودشناسي هم براي همين است که انساني که در تعين است از تعين خارج شود
دوم آنکه "آيا مي شود" يا نمي شود را خودتان امتحان کنيد. چرا حتماً کسي بايد به شما بگويد مي شود يا نمي شود؟

مي روم، يعني نمي ارزد به آن؟

امتحان کردن خروج از تعين هيچ ضرري به شما نمي رساند. باور نمي کنيد؟ امتحان کنيد

2. اگر احساس لزومي به خروج از تعين نمي کنيد خوب منطقي اش اينست که از آن خارج نشويد!! 

3. خيلي ساده است. راه شرعيات را هم خودتان تجربه کنيد و يا "از هر راه ديگري" که خود مي دانيد.
بهر حال آيا تجربهء حقيقت اين ارزش را ندارد که انسان دست به امتحان اين روشها بزند؟

دوست عزيز و نيز ساير دوستاني که چنين سئوالات مشابهي مي کنند،  بارها گفته ايم که ما متاسفانه اهل عمل و تجربه واقعي نيستيم. نشسته ايم و دائم سئوال مي کنيم که آيا چنين است بنظر شما يا نيست. آيا مي شود يا نمي شود.
چرا خودمان امتحان نکنيم؟

متاسفانه در ما جديت نيست

------------ -----
neesti.blogspot. com


2008/6/20 ali fatemi <greatlove_66@ yahoo.com>:

خوب ارتباطش این بود که آیا میشود با این خدای نامتعین ما انسانهای همیشه در تعین ارتباط برقرار کنیم؟و اصلا لزومی به  برقراری این ارتباط هست؟ از راه همین شرعیاتی که فقها گفته اند یا از هر راه دیگری؟ ببخشید اگر یه کم نامربوط نوشته بودم.

--- On Thu, 6/19/08, nobody <neesti@Gmail. com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail. com>
Subject: Re: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@ yahoogroups. com
Date: Thursday, June 19, 2008, 3:28 AM


دوست عزیز

"
ارتباط برقرار کردن با این وجود نامعین و نامتعین و غیرقابل توصیف از طریق دین و ایمان و نماز و روزه و اینها" چه ارتباطی با مطلبی که نوبادی عنوان کرده بود دارد!؟

سئوالی که شما مطرح کرده اید بحثی جداگانه است

زنده باشید


2008/6/16 ali fatemi <greatlove_66@ yahoo.com>:

پس با این وصف ارتباط برقرار کردن با این وجود نامعین و نامتعین و غیرقابل توصیف از طریق دین و ایمان و نماز و روزه و اینها فایده ای داره؟ بعدشم این خدا توی این عالم بی در و پیکر ما آدمها واقعا تاثیری و نقشی هم داره؟  


--- On Sun, 6/15/08, nobody <neesti@Gmail. com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail. com>
Subject: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@ yahoogroups. com
Date: Sunday, June 15, 2008, 1:15 AM


در مورد يادداشت قبلي نوبادي چند نفر نظرهايي داده اند. آنچه فرشيد نوشته است شايد نزديکتر از همه به منظور از آن يادداشت است.

دوستي نوشته: یکی نشسته بود پای سفره غذا هی میخورد و هی میگفت غذا وجود نداره
و دوست ديگري در گروه خودشناسي نوشته: بخواهی یا نخواهی : "خدا" وجود دارد
دوستان سوم و چهارم و پنجمي هم در ايميل به نوبادي مطلبي شبيه به آنچه اين دو نفر نوشته اند را ذکر کرده اند.

پيداست که اين پنج دوست اخير متوجه منظور نشده اند. نوبادي کلمه‌ي "خدا" را در داخل گيومه قرار داده بود و روشن است که وقتي چنين اشاره اي به کلمه اي مي شود منظور آنست که فلان کلمه به معناي بخصوصي منظور است. يعني با تعريف خاصي از آن کلمه.

حال اگر حق يا حقيقت يا همان خدا را چيزي وصف ناپذير بدانيم، يعني چيزي که با هيچ توصيفي قابل تعريف و تحديد نيست، آن چيز نمي تواند در داخل گيومه قرار گيرد، يعني محدود شود. پس اگر چيزي محدود شده باشد، قطعاً تعريف شده است و از آنجا که چيز تعريف شده حقيقت نمي تواند باشد، پس يک وجود واقعي نيست و تصويري ذهني است. پندار است. پس "خدا" يک پندار است و وجود ندارد.

دو نکته:
1. ممکن است بخواهيم بگوييم: خداي واقعي وجود دارد ولي خداي پنداري نه.
اين سخن هم درست نيست!! مي داني چرا؟ وقتي من (نوعي) مي گويم "خداي واقعي" منظورم از اين خداي واقعي چيست؟ بهرحال يک مقهوم و منظوري را مد نظر دارم يا نه؟ اين مفهوم هرچه باشد، در حيطه‌ي ذهن است و لذا خداي واقعي نيست.
مي پرسي پس خداي واقعي چيست؟ خداي واقعي را نمي دانيم و نمي توانيم بدانيم چيست. چون دانستن در حوزه‌ي ذهن است و ذهن با تصوير سر و کار دارد و تصوير، يک چيز مرده و ثابت است.

2. ممکن است اشکال کني: ما وقتي در مورد اشياء واقعي مثل ميز و صندلي هم حرف ميزنيم، در حقيقت داريم درباره آنچه در ذهن داريم از آنها، يعني تصوير ذهني يي که از آنها داريم، صحبت مي کنيم. حال آيا مي توانيم با استدلال تو(اي نوبادي!) بگوييم: پس ميز و صندلي هم وجود ندارند!؟
نوبادي جواب مي دهد: ميز و صندلي دو موجود مادي و واقعي اند. درست است که ما موقع صحبت کردن به تصوير ذهني يي که از ميز و صندلي داريم، اشاره مي کنيم، اما بهر حال براي آن تصوير ذهني در عالم واقع يک مابازاء وجود دارد، يک وجود مادي هست که ما مي دانيم به آنها اشاره داريم. اما وقتي ما از "خدا" صحبت مي کنيم، براستي دقيقاً به چه چيزي اشاره داريم، جز يک سري تعريفات و تصاوير ذهني و پندارهايي که در بيرون مابازاء ندارند و چيزي ملموس و مادي نيستند.

"خدا" پديده اي انتزاعي ست. لذا هر تصوري از آن باطل است.
حتماً اين آيه از قرآن را خوانده ايم: سبحان الله عما يصفون
------------ ------
neesti..blogspot. com

 





__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

Re: [Khodshenasi] سبحان الله

دوست عزيز

هر چند باز هم ارتباطي با بحث قبلي و پرسشهاي شما وجود ندارد و پرسشهاي شما بحث ديگري است. اما به چند پرسش شما سعي مي کنم پاسخي در حد توانم بدهم

شما سه سئوال کرده ايد

1.
آیا میشود با این خدای نامتعین ما انسانهای همیشه در تعین ارتباط برقرار کنیم؟

2.اصلا لزومی به  برقراری این ارتباط هست؟

3. از راه همین شرعیاتی که فقها گفته اند یا از هر راه دیگری؟

اما پاسخ نوبادي

1. انسان هميشه در تعين نيست. اگر واقعاً مي داني که در تعين هستي، راهش روشن است: از تعين خارج شو! تمام روشهاي موجود در خودشناسي هم براي همين است که انساني که در تعين است از تعين خارج شود
دوم آنکه "آيا مي شود" يا نمي شود را خودتان امتحان کنيد. چرا حتماً کسي بايد به شما بگويد مي شود يا نمي شود؟

مي روم، يعني نمي ارزد به آن؟

امتحان کردن خروج از تعين هيچ ضرري به شما نمي رساند. باور نمي کنيد؟ امتحان کنيد

2. اگر احساس لزومي به خروج از تعين نمي کنيد خوب منطقي اش اينست که از آن خارج نشويد!! 

3. خيلي ساده است. راه شرعيات را هم خودتان تجربه کنيد و يا "از هر راه ديگري" که خود مي دانيد.
بهر حال آيا تجربهء حقيقت اين ارزش را ندارد که انسان دست به امتحان اين روشها بزند؟

دوست عزيز و نيز ساير دوستاني که چنين سئوالات مشابهي مي کنند،  بارها گفته ايم که ما متاسفانه اهل عمل و تجربه واقعي نيستيم. نشسته ايم و دائم سئوال مي کنيم که آيا چنين است بنظر شما يا نيست. آيا مي شود يا نمي شود.
چرا خودمان امتحان نکنيم؟

متاسفانه در ما جديت نيست

-----------------
neesti.blogspot.com


2008/6/20 ali fatemi <greatlove_66@yahoo.com>:

خوب ارتباطش این بود که آیا میشود با این خدای نامتعین ما انسانهای همیشه در تعین ارتباط برقرار کنیم؟و اصلا لزومی به  برقراری این ارتباط هست؟ از راه همین شرعیاتی که فقها گفته اند یا از هر راه دیگری؟ ببخشید اگر یه کم نامربوط نوشته بودم.

--- On Thu, 6/19/08, nobody <neesti@Gmail.com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail.com>
Subject: Re: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@yahoogroups.com
Date: Thursday, June 19, 2008, 3:28 AM


دوست عزیز

"
ارتباط برقرار کردن با این وجود نامعین و نامتعین و غیرقابل توصیف از طریق دین و ایمان و نماز و روزه و اینها" چه ارتباطی با مطلبی که نوبادی عنوان کرده بود دارد!؟

سئوالی که شما مطرح کرده اید بحثی جداگانه است

زنده باشید


2008/6/16 ali fatemi <greatlove_66@ yahoo.com>:

پس با این وصف ارتباط برقرار کردن با این وجود نامعین و نامتعین و غیرقابل توصیف از طریق دین و ایمان و نماز و روزه و اینها فایده ای داره؟ بعدشم این خدا توی این عالم بی در و پیکر ما آدمها واقعا تاثیری و نقشی هم داره؟  


--- On Sun, 6/15/08, nobody <neesti@Gmail. com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail. com>
Subject: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@ yahoogroups. com
Date: Sunday, June 15, 2008, 1:15 AM


در مورد يادداشت قبلي نوبادي چند نفر نظرهايي داده اند. آنچه فرشيد نوشته است شايد نزديکتر از همه به منظور از آن يادداشت است.

دوستي نوشته: یکی نشسته بود پای سفره غذا هی میخورد و هی میگفت غذا وجود نداره
و دوست ديگري در گروه خودشناسي نوشته: بخواهی یا نخواهی : "خدا" وجود دارد
دوستان سوم و چهارم و پنجمي هم در ايميل به نوبادي مطلبي شبيه به آنچه اين دو نفر نوشته اند را ذکر کرده اند.

پيداست که اين پنج دوست اخير متوجه منظور نشده اند. نوبادي کلمه‌ي "خدا" را در داخل گيومه قرار داده بود و روشن است که وقتي چنين اشاره اي به کلمه اي مي شود منظور آنست که فلان کلمه به معناي بخصوصي منظور است. يعني با تعريف خاصي از آن کلمه.

حال اگر حق يا حقيقت يا همان خدا را چيزي وصف ناپذير بدانيم، يعني چيزي که با هيچ توصيفي قابل تعريف و تحديد نيست، آن چيز نمي تواند در داخل گيومه قرار گيرد، يعني محدود شود. پس اگر چيزي محدود شده باشد، قطعاً تعريف شده است و از آنجا که چيز تعريف شده حقيقت نمي تواند باشد، پس يک وجود واقعي نيست و تصويري ذهني است. پندار است. پس "خدا" يک پندار است و وجود ندارد.

دو نکته:
1. ممکن است بخواهيم بگوييم: خداي واقعي وجود دارد ولي خداي پنداري نه.
اين سخن هم درست نيست!! مي داني چرا؟ وقتي من (نوعي) مي گويم "خداي واقعي" منظورم از اين خداي واقعي چيست؟ بهرحال يک مقهوم و منظوري را مد نظر دارم يا نه؟ اين مفهوم هرچه باشد، در حيطه‌ي ذهن است و لذا خداي واقعي نيست.
مي پرسي پس خداي واقعي چيست؟ خداي واقعي را نمي دانيم و نمي توانيم بدانيم چيست. چون دانستن در حوزه‌ي ذهن است و ذهن با تصوير سر و کار دارد و تصوير، يک چيز مرده و ثابت است.

2. ممکن است اشکال کني: ما وقتي در مورد اشياء واقعي مثل ميز و صندلي هم حرف ميزنيم، در حقيقت داريم درباره آنچه در ذهن داريم از آنها، يعني تصوير ذهني يي که از آنها داريم، صحبت مي کنيم. حال آيا مي توانيم با استدلال تو(اي نوبادي!) بگوييم: پس ميز و صندلي هم وجود ندارند!؟
نوبادي جواب مي دهد: ميز و صندلي دو موجود مادي و واقعي اند. درست است که ما موقع صحبت کردن به تصوير ذهني يي که از ميز و صندلي داريم، اشاره مي کنيم، اما بهر حال براي آن تصوير ذهني در عالم واقع يک مابازاء وجود دارد، يک وجود مادي هست که ما مي دانيم به آنها اشاره داريم. اما وقتي ما از "خدا" صحبت مي کنيم، براستي دقيقاً به چه چيزي اشاره داريم، جز يک سري تعريفات و تصاوير ذهني و پندارهايي که در بيرون مابازاء ندارند و چيزي ملموس و مادي نيستند.

"خدا" پديده اي انتزاعي ست. لذا هر تصوري از آن باطل است.
حتماً اين آيه از قرآن را خوانده ايم: سبحان الله عما يصفون
------------ ------
neesti.blogspot. com

 




__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

۱۳۸۷ خرداد ۳۱, جمعه

Re: [Khodshenasi] سبحان الله

خوب ارتباطش این بود که آیا میشود با این خدای نامتعین ما انسانهای همیشه در تعین ارتباط برقرار کنیم؟و اصلا لزومی به  برقراری این ارتباط هست؟ از راه همین شرعیاتی که فقها گفته اند یا از هر راه دیگری؟ ببخشید اگر یه کم نامربوط نوشته بودم.

--- On Thu, 6/19/08, nobody <neesti@Gmail.com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail.com>
Subject: Re: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@yahoogroups.com
Date: Thursday, June 19, 2008, 3:28 AM

دوست عزیز

"
ارتباط برقرار کردن با این وجود نامعین و نامتعین و غیرقابل توصیف از طریق دین و ایمان و نماز و روزه و اینها" چه ارتباطی با مطلبی که نوبادی عنوان کرده بود دارد!؟

سئوالی که شما مطرح کرده اید بحثی جداگانه است

زنده باشید


2008/6/16 ali fatemi <greatlove_66@ yahoo.com>:

پس با این وصف ارتباط برقرار کردن با این وجود نامعین و نامتعین و غیرقابل توصیف از طریق دین و ایمان و نماز و روزه و اینها فایده ای داره؟ بعدشم این خدا توی این عالم بی در و پیکر ما آدمها واقعا تاثیری و نقشی هم داره؟  


--- On Sun, 6/15/08, nobody <neesti@Gmail. com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail. com>
Subject: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@ yahoogroups. com
Date: Sunday, June 15, 2008, 1:15 AM


در مورد يادداشت قبلي نوبادي چند نفر نظرهايي داده اند. آنچه فرشيد نوشته است شايد نزديکتر از همه به منظور از آن يادداشت است.

دوستي نوشته: یکی نشسته بود پای سفره غذا هی میخورد و هی میگفت غذا وجود نداره
و دوست ديگري در گروه خودشناسي نوشته: بخواهی یا نخواهی : "خدا" وجود دارد
دوستان سوم و چهارم و پنجمي هم در ايميل به نوبادي مطلبي شبيه به آنچه اين دو نفر نوشته اند را ذکر کرده اند.

پيداست که اين پنج دوست اخير متوجه منظور نشده اند. نوبادي کلمه‌ي "خدا" را در داخل گيومه قرار داده بود و روشن است که وقتي چنين اشاره اي به کلمه اي مي شود منظور آنست که فلان کلمه به معناي بخصوصي منظور است. يعني با تعريف خاصي از آن کلمه.

حال اگر حق يا حقيقت يا همان خدا را چيزي وصف ناپذير بدانيم، يعني چيزي که با هيچ توصيفي قابل تعريف و تحديد نيست، آن چيز نمي تواند در داخل گيومه قرار گيرد، يعني محدود شود. پس اگر چيزي محدود شده باشد، قطعاً تعريف شده است و از آنجا که چيز تعريف شده حقيقت نمي تواند باشد، پس يک وجود واقعي نيست و تصويري ذهني است. پندار است. پس "خدا" يک پندار است و وجود ندارد.

دو نکته:
1. ممکن است بخواهيم بگوييم: خداي واقعي وجود دارد ولي خداي پنداري نه.
اين سخن هم درست نيست!! مي داني چرا؟ وقتي من (نوعي) مي گويم "خداي واقعي" منظورم از اين خداي واقعي چيست؟ بهرحال يک مقهوم و منظوري را مد نظر دارم يا نه؟ اين مفهوم هرچه باشد، در حيطه‌ي ذهن است و لذا خداي واقعي نيست.
مي پرسي پس خداي واقعي چيست؟ خداي واقعي را نمي دانيم و نمي توانيم بدانيم چيست. چون دانستن در حوزه‌ي ذهن است و ذهن با تصوير سر و کار دارد و تصوير، يک چيز مرده و ثابت است.

2. ممکن است اشکال کني: ما وقتي در مورد اشياء واقعي مثل ميز و صندلي هم حرف ميزنيم، در حقيقت داريم درباره آنچه در ذهن داريم از آنها، يعني تصوير ذهني يي که از آنها داريم، صحبت مي کنيم. حال آيا مي توانيم با استدلال تو(اي نوبادي!) بگوييم: پس ميز و صندلي هم وجود ندارند!؟
نوبادي جواب مي دهد: ميز و صندلي دو موجود مادي و واقعي اند. درست است که ما موقع صحبت کردن به تصوير ذهني يي که از ميز و صندلي داريم، اشاره مي کنيم، اما بهر حال براي آن تصوير ذهني در عالم واقع يک مابازاء وجود دارد، يک وجود مادي هست که ما مي دانيم به آنها اشاره داريم. اما وقتي ما از "خدا" صحبت مي کنيم، براستي دقيقاً به چه چيزي اشاره داريم، جز يک سري تعريفات و تصاوير ذهني و پندارهايي که در بيرون مابازاء ندارند و چيزي ملموس و مادي نيستند.

"خدا" پديده اي انتزاعي ست. لذا هر تصوري از آن باطل است.
حتماً اين آيه از قرآن را خوانده ايم: سبحان الله عما يصفون
------------ ------
neesti.blogspot. com

 



__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

۱۳۸۷ خرداد ۲۹, چهارشنبه

[Khodshenasi] کف زدن و تشویق

نوبادی هفته‌ی گذشته رفته بود جلسه خودشناسی محمدجعفر مصفا در فرهنگسرای اندیشه. ایشان در ضمن صحبتهای جلسه‌ی گذشته و نیز همین جلسه و همینطور سالهای گذشته بارها تاکید کرده بود که کف زدن(دست زدن و تشویق) رسم و سنت پسندیده‌ای نیست. وقتی من(نوعی) دست می‌زنم بنوعی آن کس یا چیزی که برایش دست زده‌ام را تجلیل و اتوریته کرده‌ام برای خودم. از طرفی من (نوعی) که سخنرانی می‌کنم هم اگر برایم دست بزنند، کم کم معتاد به آن می‌شوم.
پس به نفع هیچکس نیست و اصولاً سنت مخربی است.
در جلسه هفته پیش مصفا این نکته را گفت و سریعاً پس از گفتن این نکته، به طنز گفت: "البته برای من دست بزنید اشکالی ندارد" و بگمانم قصد داشت امتحان کند تا چه حد صحبتش تاثیر بر شنوندگان داشته است.
بمحض اینکه اینطور گفت، عده‌ای (تقریبا یک چهارم حضار) شروع کردند دست زدن!!
مصفا ناراحت شد، و با گفتن یک الله اکبر معروف که وقتی در حالت ناراحتی آدم می‌گه، ناراحتی خودش رو از این قضیه نشان داد.

پند گفتن با جهول خوابناک
تخم پاشیدن بود بر شوره‌خاک

حالا هی بگید فلانی(هرکس، مصفا و غیر مصفا) چرا در مورد فلان موضوع حرف نمی‌زنی! تو عمل می‌کنی که برات حرف زده بشه!؟

------------------------------------
neesti.blogspot.com


__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

Re: [Khodshenasi] سبحان الله

دوست عزیز

"
ارتباط برقرار کردن با این وجود نامعین و نامتعین و غیرقابل توصیف از طریق دین و ایمان و نماز و روزه و اینها" چه ارتباطی با مطلبی که نوبادی عنوان کرده بود دارد!؟

سئوالی که شما مطرح کرده اید بحثی جداگانه است

زنده باشید


2008/6/16 ali fatemi <greatlove_66@yahoo.com>:

پس با این وصف ارتباط برقرار کردن با این وجود نامعین و نامتعین و غیرقابل توصیف از طریق دین و ایمان و نماز و روزه و اینها فایده ای داره؟ بعدشم این خدا توی این عالم بی در و پیکر ما آدمها واقعا تاثیری و نقشی هم داره؟  


--- On Sun, 6/15/08, nobody <neesti@Gmail.com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail.com>
Subject: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@yahoogroups.com
Date: Sunday, June 15, 2008, 1:15 AM


در مورد يادداشت قبلي نوبادي چند نفر نظرهايي داده اند. آنچه فرشيد نوشته است شايد نزديکتر از همه به منظور از آن يادداشت است.

دوستي نوشته: یکی نشسته بود پای سفره غذا هی میخورد و هی میگفت غذا وجود نداره
و دوست ديگري در گروه خودشناسي نوشته: بخواهی یا نخواهی : "خدا" وجود دارد
دوستان سوم و چهارم و پنجمي هم در ايميل به نوبادي مطلبي شبيه به آنچه اين دو نفر نوشته اند را ذکر کرده اند.

پيداست که اين پنج دوست اخير متوجه منظور نشده اند. نوبادي کلمه‌ي "خدا" را در داخل گيومه قرار داده بود و روشن است که وقتي چنين اشاره اي به کلمه اي مي شود منظور آنست که فلان کلمه به معناي بخصوصي منظور است. يعني با تعريف خاصي از آن کلمه.

حال اگر حق يا حقيقت يا همان خدا را چيزي وصف ناپذير بدانيم، يعني چيزي که با هيچ توصيفي قابل تعريف و تحديد نيست، آن چيز نمي تواند در داخل گيومه قرار گيرد، يعني محدود شود. پس اگر چيزي محدود شده باشد، قطعاً تعريف شده است و از آنجا که چيز تعريف شده حقيقت نمي تواند باشد، پس يک وجود واقعي نيست و تصويري ذهني است. پندار است. پس "خدا" يک پندار است و وجود ندارد.

دو نکته:
1. ممکن است بخواهيم بگوييم: خداي واقعي وجود دارد ولي خداي پنداري نه.
اين سخن هم درست نيست!! مي داني چرا؟ وقتي من (نوعي) مي گويم "خداي واقعي" منظورم از اين خداي واقعي چيست؟ بهرحال يک مقهوم و منظوري را مد نظر دارم يا نه؟ اين مفهوم هرچه باشد، در حيطه‌ي ذهن است و لذا خداي واقعي نيست.
مي پرسي پس خداي واقعي چيست؟ خداي واقعي را نمي دانيم و نمي توانيم بدانيم چيست. چون دانستن در حوزه‌ي ذهن است و ذهن با تصوير سر و کار دارد و تصوير، يک چيز مرده و ثابت است.

2. ممکن است اشکال کني: ما وقتي در مورد اشياء واقعي مثل ميز و صندلي هم حرف ميزنيم، در حقيقت داريم درباره آنچه در ذهن داريم از آنها، يعني تصوير ذهني يي که از آنها داريم، صحبت مي کنيم. حال آيا مي توانيم با استدلال تو(اي نوبادي!) بگوييم: پس ميز و صندلي هم وجود ندارند!؟
نوبادي جواب مي دهد: ميز و صندلي دو موجود مادي و واقعي اند. درست است که ما موقع صحبت کردن به تصوير ذهني يي که از ميز و صندلي داريم، اشاره مي کنيم، اما بهر حال براي آن تصوير ذهني در عالم واقع يک مابازاء وجود دارد، يک وجود مادي هست که ما مي دانيم به آنها اشاره داريم. اما وقتي ما از "خدا" صحبت مي کنيم، براستي دقيقاً به چه چيزي اشاره داريم، جز يک سري تعريفات و تصاوير ذهني و پندارهايي که در بيرون مابازاء ندارند و چيزي ملموس و مادي نيستند.

"خدا" پديده اي انتزاعي ست. لذا هر تصوري از آن باطل است.
حتماً اين آيه از قرآن را خوانده ايم: سبحان الله عما يصفون
------------ ------
neesti.blogspot. com

 


__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

۱۳۸۷ خرداد ۲۷, دوشنبه

Re: [Khodshenasi] سبحان الله

پس با این وصف ارتباط برقرار کردن با این وجود نامعین و نامتعین و غیرقابل توصیف از طریق دین و ایمان و نماز و روزه و اینها فایده ای داره؟ بعدشم این خدا توی این عالم بی در و پیکر ما آدمها واقعا تاثیری و نقشی هم داره؟  

--- On Sun, 6/15/08, nobody <neesti@Gmail.com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail.com>
Subject: [Khodshenasi] سبحان الله
To: khodshenasi@yahoogroups.com
Date: Sunday, June 15, 2008, 1:15 AM

در مورد يادداشت قبلي نوبادي چند نفر نظرهايي داده اند. آنچه فرشيد نوشته است شايد نزديکتر از همه به منظور از آن يادداشت است.

دوستي نوشته: یکی نشسته بود پای سفره غذا هی میخورد و هی میگفت غذا وجود نداره
و دوست ديگري در گروه خودشناسي نوشته: بخواهی یا نخواهی : "خدا" وجود دارد
دوستان سوم و چهارم و پنجمي هم در ايميل به نوبادي مطلبي شبيه به آنچه اين دو نفر نوشته اند را ذکر کرده اند.

پيداست که اين پنج دوست اخير متوجه منظور نشده اند. نوبادي کلمه‌ي "خدا" را در داخل گيومه قرار داده بود و روشن است که وقتي چنين اشاره اي به کلمه اي مي شود منظور آنست که فلان کلمه به معناي بخصوصي منظور است. يعني با تعريف خاصي از آن کلمه.

حال اگر حق يا حقيقت يا همان خدا را چيزي وصف ناپذير بدانيم، يعني چيزي که با هيچ توصيفي قابل تعريف و تحديد نيست، آن چيز نمي تواند در داخل گيومه قرار گيرد، يعني محدود شود. پس اگر چيزي محدود شده باشد، قطعاً تعريف شده است و از آنجا که چيز تعريف شده حقيقت نمي تواند باشد، پس يک وجود واقعي نيست و تصويري ذهني است. پندار است. پس "خدا" يک پندار است و وجود ندارد.

دو نکته:
1. ممکن است بخواهيم بگوييم: خداي واقعي وجود دارد ولي خداي پنداري نه.
اين سخن هم درست نيست!! مي داني چرا؟ وقتي من (نوعي) مي گويم "خداي واقعي" منظورم از اين خداي واقعي چيست؟ بهرحال يک مقهوم و منظوري را مد نظر دارم يا نه؟ اين مفهوم هرچه باشد، در حيطه‌ي ذهن است و لذا خداي واقعي نيست.
مي پرسي پس خداي واقعي چيست؟ خداي واقعي را نمي دانيم و نمي توانيم بدانيم چيست. چون دانستن در حوزه‌ي ذهن است و ذهن با تصوير سر و کار دارد و تصوير، يک چيز مرده و ثابت است.

2. ممکن است اشکال کني: ما وقتي در مورد اشياء واقعي مثل ميز و صندلي هم حرف ميزنيم، در حقيقت داريم درباره آنچه در ذهن داريم از آنها، يعني تصوير ذهني يي که از آنها داريم، صحبت مي کنيم. حال آيا مي توانيم با استدلال تو(اي نوبادي!) بگوييم: پس ميز و صندلي هم وجود ندارند!؟
نوبادي جواب مي دهد: ميز و صندلي دو موجود مادي و واقعي اند. درست است که ما موقع صحبت کردن به تصوير ذهني يي که از ميز و صندلي داريم، اشاره مي کنيم، اما بهر حال براي آن تصوير ذهني در عالم واقع يک مابازاء وجود دارد، يک وجود مادي هست که ما مي دانيم به آنها اشاره داريم. اما وقتي ما از "خدا" صحبت مي کنيم، براستي دقيقاً به چه چيزي اشاره داريم، جز يک سري تعريفات و تصاوير ذهني و پندارهايي که در بيرون مابازاء ندارند و چيزي ملموس و مادي نيستند.

"خدا" پديده اي انتزاعي ست. لذا هر تصوري از آن باطل است.
حتماً اين آيه از قرآن را خوانده ايم: سبحان الله عما يصفون
------------ ------
neesti.blogspot. com

 

__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

۱۳۸۷ خرداد ۲۵, شنبه

Re: [Khodshenasi] سبحان الله

روزي دانشمندي بر آن شد تا به هر نحوي شده وجود "خدا" را با دلايل مستحكم به اثبات ديگران برساند .
او كه سرشار از دانش و دانايي بود و توانسته بود در محافل زيادي اين قضيه را ثابت كند روزي با بحثي كه بين او و پدرش در مي گيرد بر آن مي شود تا در مورد " خدا" سخن پراكني كند .. هنگامي كه بگو مگوي او تمام مي شود پدرش به سادگي از او مي پرسد  پسرم حال به من بگو تو را كه آفريده
پسر گفت خدا
پدر گفت خدا را كه آفريده
پسر گفت نمي دانم
با گفتن جمله نميدانم به يكباره جرقه اي در ذهن مرد دانشمند زده شد كه اساسا بحث در مورد وجود و عدم وجود " خدا" بي پايه است زيرا كه اينكه بگوييم "من" را چه كسي خلق كرده اصلا سوال نيست زيرا به محض جواب دادن به اين سوال سوال ديگري در ذهن شكل مي گيرد كه خب پس چه كسي خدا را خلق كرده و اين از نظر رياضي مبهم است و مهمل و اساسا قيل و قال در مورد وجودي كه در قالب انديشه در نمي آيد از جنبه منطقي غلط است زيرا هر آنچه كه من به اسم " خدا" مي دانم در واقع فرا فكني ذهن "خودم" است و بس.


----- Original Message ----
From: nobody <neesti@Gmail.com>
To: khodshenasi@yahoogroups.com
Sent: Sunday, June 15, 2008 12:15:06 AM
Subject: [Khodshenasi] سبحان الله

در مورد يادداشت قبلي نوبادي چند نفر نظرهايي داده اند. آنچه فرشيد نوشته است شايد نزديکتر از همه به منظور از آن يادداشت است.

دوستي نوشته: یکی نشسته بود پای سفره غذا هی میخورد و هی میگفت غذا وجود نداره
و دوست ديگري در گروه خودشناسي نوشته: بخواهی یا نخواهی : "خدا" وجود دارد
دوستان سوم و چهارم و پنجمي هم در ايميل به نوبادي مطلبي شبيه به آنچه اين دو نفر نوشته اند را ذکر کرده اند.

پيداست که اين پنج دوست اخير متوجه منظور نشده اند. نوبادي کلمه‌ي "خدا" را در داخل گيومه قرار داده بود و روشن است که وقتي چنين اشاره اي به کلمه اي مي شود منظور آنست که فلان کلمه به معناي بخصوصي منظور است. يعني با تعريف خاصي از آن کلمه.

حال اگر حق يا حقيقت يا همان خدا را چيزي وصف ناپذير بدانيم، يعني چيزي که با هيچ توصيفي قابل تعريف و تحديد نيست، آن چيز نمي تواند در داخل گيومه قرار گيرد، يعني محدود شود. پس اگر چيزي محدود شده باشد، قطعاً تعريف شده است و از آنجا که چيز تعريف شده حقيقت نمي تواند باشد، پس يک وجود واقعي نيست و تصويري ذهني است. پندار است. پس "خدا" يک پندار است و وجود ندارد.

دو نکته:
1. ممکن است بخواهيم بگوييم: خداي واقعي وجود دارد ولي خداي پنداري نه.
اين سخن هم درست نيست!! مي داني چرا؟ وقتي من (نوعي) مي گويم "خداي واقعي" منظورم از اين خداي واقعي چيست؟ بهرحال يک مقهوم و منظوري را مد نظر دارم يا نه؟ اين مفهوم هرچه باشد، در حيطه‌ي ذهن است و لذا خداي واقعي نيست.
مي پرسي پس خداي واقعي چيست؟ خداي واقعي را نمي دانيم و نمي توانيم بدانيم چيست. چون دانستن در حوزه‌ي ذهن است و ذهن با تصوير سر و کار دارد و تصوير، يک چيز مرده و ثابت است.

2. ممکن است اشکال کني: ما وقتي در مورد اشياء واقعي مثل ميز و صندلي هم حرف ميزنيم، در حقيقت داريم درباره آنچه در ذهن داريم از آنها، يعني تصوير ذهني يي که از آنها داريم، صحبت مي کنيم. حال آيا مي توانيم با استدلال تو(اي نوبادي!) بگوييم: پس ميز و صندلي هم وجود ندارند!؟
نوبادي جواب مي دهد: ميز و صندلي دو موجود مادي و واقعي اند. درست است که ما موقع صحبت کردن به تصوير ذهني يي که از ميز و صندلي داريم، اشاره مي کنيم، اما بهر حال براي آن تصوير ذهني در عالم واقع يک مابازاء وجود دارد، يک وجود مادي هست که ما مي دانيم به آنها اشاره داريم. اما وقتي ما از "خدا" صحبت مي کنيم، براستي دقيقاً به چه چيزي اشاره داريم، جز يک سري تعريفات و تصاوير ذهني و پندارهايي که در بيرون مابازاء ندارند و چيزي ملموس و مادي نيستند.

"خدا" پديده اي انتزاعي ست. لذا هر تصوري از آن باطل است.
حتماً اين آيه از قرآن را خوانده ايم: سبحان الله عما يصفون
------------ ------
neesti.blogspot. com

 

__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

[Khodshenasi] سبحان الله

در مورد يادداشت قبلي نوبادي چند نفر نظرهايي داده اند. آنچه فرشيد نوشته است شايد نزديکتر از همه به منظور از آن يادداشت است.

دوستي نوشته: یکی نشسته بود پای سفره غذا هی میخورد و هی میگفت غذا وجود نداره
و دوست ديگري در گروه خودشناسي نوشته: بخواهی یا نخواهی : "خدا" وجود دارد
دوستان سوم و چهارم و پنجمي هم در ايميل به نوبادي مطلبي شبيه به آنچه اين دو نفر نوشته اند را ذکر کرده اند.

پيداست که اين پنج دوست اخير متوجه منظور نشده اند. نوبادي کلمه‌ي "خدا" را در داخل گيومه قرار داده بود و روشن است که وقتي چنين اشاره اي به کلمه اي مي شود منظور آنست که فلان کلمه به معناي بخصوصي منظور است. يعني با تعريف خاصي از آن کلمه.

حال اگر حق يا حقيقت يا همان خدا را چيزي وصف ناپذير بدانيم، يعني چيزي که با هيچ توصيفي قابل تعريف و تحديد نيست، آن چيز نمي تواند در داخل گيومه قرار گيرد، يعني محدود شود. پس اگر چيزي محدود شده باشد، قطعاً تعريف شده است و از آنجا که چيز تعريف شده حقيقت نمي تواند باشد، پس يک وجود واقعي نيست و تصويري ذهني است. پندار است. پس "خدا" يک پندار است و وجود ندارد.

دو نکته:
1. ممکن است بخواهيم بگوييم: خداي واقعي وجود دارد ولي خداي پنداري نه.
اين سخن هم درست نيست!! مي داني چرا؟ وقتي من (نوعي) مي گويم "خداي واقعي" منظورم از اين خداي واقعي چيست؟ بهرحال يک مقهوم و منظوري را مد نظر دارم يا نه؟ اين مفهوم هرچه باشد، در حيطه‌ي ذهن است و لذا خداي واقعي نيست.
مي پرسي پس خداي واقعي چيست؟ خداي واقعي را نمي دانيم و نمي توانيم بدانيم چيست. چون دانستن در حوزه‌ي ذهن است و ذهن با تصوير سر و کار دارد و تصوير، يک چيز مرده و ثابت است.

2. ممکن است اشکال کني: ما وقتي در مورد اشياء واقعي مثل ميز و صندلي هم حرف ميزنيم، در حقيقت داريم درباره آنچه در ذهن داريم از آنها، يعني تصوير ذهني يي که از آنها داريم، صحبت مي کنيم. حال آيا مي توانيم با استدلال تو(اي نوبادي!) بگوييم: پس ميز و صندلي هم وجود ندارند!؟
نوبادي جواب مي دهد: ميز و صندلي دو موجود مادي و واقعي اند. درست است که ما موقع صحبت کردن به تصوير ذهني يي که از ميز و صندلي داريم، اشاره مي کنيم، اما بهر حال براي آن تصوير ذهني در عالم واقع يک مابازاء وجود دارد، يک وجود مادي هست که ما مي دانيم به آنها اشاره داريم. اما وقتي ما از "خدا" صحبت مي کنيم، براستي دقيقاً به چه چيزي اشاره داريم، جز يک سري تعريفات و تصاوير ذهني و پندارهايي که در بيرون مابازاء ندارند و چيزي ملموس و مادي نيستند.

"خدا" پديده اي انتزاعي ست. لذا هر تصوري از آن باطل است.
حتماً اين آيه از قرآن را خوانده ايم: سبحان الله عما يصفون
------------------
neesti.blogspot.com

 
__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

۱۳۸۷ خرداد ۲۴, جمعه

Re: [Khodshenasi] There is no "God"


بخواهی یا نخواهی : "خدا" وجود دارد


----- Original Message ----
From: nobody <neesti@Gmail.com>
To: khodshenasi@yahoogroups.com
Sent: Tuesday, June 10, 2008 2:17:26 AM
Subject: [Khodshenasi] There is no "God"

"خدا" وجود ندارد
 
------------ -------
neesti.blogspot. com



__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

۱۳۸۷ خرداد ۲۰, دوشنبه

[Khodshenasi] There is no "God"

"خدا" وجود ندارد
 
-------------------
neesti.blogspot.com


__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

۱۳۸۷ خرداد ۱۲, یکشنبه

[Khodshenasi] File - Khodshenasi_Group_Policy.pdf

File : Khodshenasi_Group_Policy.pdf
Description : Khodshenasi_Group_Policy

------------------------------------

Yahoo! Groups Links

<*> To visit your group on the web, go to:

http://groups.yahoo.com/group/khodshenasi/

<*> Your email settings:
Individual Email | Traditional

<*> To change settings online go to:

http://groups.yahoo.com/group/khodshenasi/join

(Yahoo! ID required)

<*> To change settings via email:
mailto:khodshenasi-digest@yahoogroups.com
mailto:khodshenasi-fullfeatured@yahoogroups.com

<*> To unsubscribe from this group, send an email to:
khodshenasi-unsubscribe@yahoogroups.com

<*> Your use of Yahoo! Groups is subject to:

http://docs.yahoo.com/info/terms/

[Khodshenasi] File - How_to_send_Farsi_emails.pdf

File : How_to_send_Farsi_emails.pdf
Description : How_to_send_Farsi_emails

------------------------------------

Yahoo! Groups Links

<*> To visit your group on the web, go to:

http://groups.yahoo.com/group/khodshenasi/

<*> Your email settings:
Individual Email | Traditional

<*> To change settings online go to:

http://groups.yahoo.com/group/khodshenasi/join

(Yahoo! ID required)

<*> To change settings via email:
mailto:khodshenasi-digest@yahoogroups.com
mailto:khodshenasi-fullfeatured@yahoogroups.com

<*> To unsubscribe from this group, send an email to:
khodshenasi-unsubscribe@yahoogroups.com

<*> Your use of Yahoo! Groups is subject to:

http://docs.yahoo.com/info/terms/