بحث و تبادل نظر درباره موضوعات مرتبط با خودشناسی. جهت پیوستن به این گروه و شرکت در بحث‌ها به لینک کنار صفحه مراجعه نمایید

۱۳۸۷ خرداد ۲۵, شنبه

Re: [Khodshenasi] سبحان الله

روزي دانشمندي بر آن شد تا به هر نحوي شده وجود "خدا" را با دلايل مستحكم به اثبات ديگران برساند .
او كه سرشار از دانش و دانايي بود و توانسته بود در محافل زيادي اين قضيه را ثابت كند روزي با بحثي كه بين او و پدرش در مي گيرد بر آن مي شود تا در مورد " خدا" سخن پراكني كند .. هنگامي كه بگو مگوي او تمام مي شود پدرش به سادگي از او مي پرسد  پسرم حال به من بگو تو را كه آفريده
پسر گفت خدا
پدر گفت خدا را كه آفريده
پسر گفت نمي دانم
با گفتن جمله نميدانم به يكباره جرقه اي در ذهن مرد دانشمند زده شد كه اساسا بحث در مورد وجود و عدم وجود " خدا" بي پايه است زيرا كه اينكه بگوييم "من" را چه كسي خلق كرده اصلا سوال نيست زيرا به محض جواب دادن به اين سوال سوال ديگري در ذهن شكل مي گيرد كه خب پس چه كسي خدا را خلق كرده و اين از نظر رياضي مبهم است و مهمل و اساسا قيل و قال در مورد وجودي كه در قالب انديشه در نمي آيد از جنبه منطقي غلط است زيرا هر آنچه كه من به اسم " خدا" مي دانم در واقع فرا فكني ذهن "خودم" است و بس.


----- Original Message ----
From: nobody <neesti@Gmail.com>
To: khodshenasi@yahoogroups.com
Sent: Sunday, June 15, 2008 12:15:06 AM
Subject: [Khodshenasi] سبحان الله

در مورد يادداشت قبلي نوبادي چند نفر نظرهايي داده اند. آنچه فرشيد نوشته است شايد نزديکتر از همه به منظور از آن يادداشت است.

دوستي نوشته: یکی نشسته بود پای سفره غذا هی میخورد و هی میگفت غذا وجود نداره
و دوست ديگري در گروه خودشناسي نوشته: بخواهی یا نخواهی : "خدا" وجود دارد
دوستان سوم و چهارم و پنجمي هم در ايميل به نوبادي مطلبي شبيه به آنچه اين دو نفر نوشته اند را ذکر کرده اند.

پيداست که اين پنج دوست اخير متوجه منظور نشده اند. نوبادي کلمه‌ي "خدا" را در داخل گيومه قرار داده بود و روشن است که وقتي چنين اشاره اي به کلمه اي مي شود منظور آنست که فلان کلمه به معناي بخصوصي منظور است. يعني با تعريف خاصي از آن کلمه.

حال اگر حق يا حقيقت يا همان خدا را چيزي وصف ناپذير بدانيم، يعني چيزي که با هيچ توصيفي قابل تعريف و تحديد نيست، آن چيز نمي تواند در داخل گيومه قرار گيرد، يعني محدود شود. پس اگر چيزي محدود شده باشد، قطعاً تعريف شده است و از آنجا که چيز تعريف شده حقيقت نمي تواند باشد، پس يک وجود واقعي نيست و تصويري ذهني است. پندار است. پس "خدا" يک پندار است و وجود ندارد.

دو نکته:
1. ممکن است بخواهيم بگوييم: خداي واقعي وجود دارد ولي خداي پنداري نه.
اين سخن هم درست نيست!! مي داني چرا؟ وقتي من (نوعي) مي گويم "خداي واقعي" منظورم از اين خداي واقعي چيست؟ بهرحال يک مقهوم و منظوري را مد نظر دارم يا نه؟ اين مفهوم هرچه باشد، در حيطه‌ي ذهن است و لذا خداي واقعي نيست.
مي پرسي پس خداي واقعي چيست؟ خداي واقعي را نمي دانيم و نمي توانيم بدانيم چيست. چون دانستن در حوزه‌ي ذهن است و ذهن با تصوير سر و کار دارد و تصوير، يک چيز مرده و ثابت است.

2. ممکن است اشکال کني: ما وقتي در مورد اشياء واقعي مثل ميز و صندلي هم حرف ميزنيم، در حقيقت داريم درباره آنچه در ذهن داريم از آنها، يعني تصوير ذهني يي که از آنها داريم، صحبت مي کنيم. حال آيا مي توانيم با استدلال تو(اي نوبادي!) بگوييم: پس ميز و صندلي هم وجود ندارند!؟
نوبادي جواب مي دهد: ميز و صندلي دو موجود مادي و واقعي اند. درست است که ما موقع صحبت کردن به تصوير ذهني يي که از ميز و صندلي داريم، اشاره مي کنيم، اما بهر حال براي آن تصوير ذهني در عالم واقع يک مابازاء وجود دارد، يک وجود مادي هست که ما مي دانيم به آنها اشاره داريم. اما وقتي ما از "خدا" صحبت مي کنيم، براستي دقيقاً به چه چيزي اشاره داريم، جز يک سري تعريفات و تصاوير ذهني و پندارهايي که در بيرون مابازاء ندارند و چيزي ملموس و مادي نيستند.

"خدا" پديده اي انتزاعي ست. لذا هر تصوري از آن باطل است.
حتماً اين آيه از قرآن را خوانده ايم: سبحان الله عما يصفون
------------ ------
neesti.blogspot. com

 

__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

0 نظرات: