بحث و تبادل نظر درباره موضوعات مرتبط با خودشناسی. جهت پیوستن به این گروه و شرکت در بحث‌ها به لینک کنار صفحه مراجعه نمایید

۱۳۸۷ اردیبهشت ۲۵, چهارشنبه

Re: [Khodshenasi] سیر گشتم، سیر گشتم، سیر، سیر

خدمت علی آقای فاطمی،
دوست خوبم، فکر می‌کنم شما و افرادی همچون شما دو راه داشته باشید(حداقل). یکی اینکه اگر واقعاً مطالعه‌ی این کتابها و شنیدن این مطالب برایتان مضر بوده و احساس می‌کنید وضع روحی‌تان را بد کرده و بقول خودتان از زندگی سیر شده‌اید، منطقی است که آنها را کنار بگذارید. اینطور نیست؟

راه دوم اینست که با کسانیکه از این کتابها استفاده برده اند و می‌گویند این مطالب برایشان مفید بوده، سئوالات و مشکلاتتان را در میان بگذارید و مشخصاً‌عنوان کنید که چه چیزهایی از این مطالب باعث شده شما را از زندگی سیر کند. و از آنها بخواهید به شما پاسخ دهند و کمکتان کنند.

البته راه سوم و چهارم و پنجم‌ها هم می‌توان در نظر گرفت. و آن اینکه بدون اینکه راه اول (ترک این مطالب و کتابها) و راه دوم(بررسی مشکلتان) را در نظر بگیرید، بیایید و دائماً‌ شکایت کنید.

بهرحال انتخاب با شماست.

neesti.blogspot.com


2008/5/14 ehsan mirrahimi <m_eh_62@yahoo.com>:

پیش چشمت داشتی شیشه ی کبود                  زان کبودت جمله عالم می نمود


ali fatemi <greatlove_66@yahoo.com> wrote:
با سلام
خواستم بگم که بله من هم بعد از خوندن اون کتابا نه تنها از کتاب خوندن بلکه از زندگی هم سیر شدم. زده شدم . مدام تو حالت تهوع از زندگی به سر می برم. از کل زندگی ها! ولی به خدا باور کنید این کتابا رو من یکی اثر بد گذاشته! واقعا میگم. سبک نشدم.

--- On Mon, 5/12/08, nobody <neesti@Gmail.com> wrote:
From: nobody <neesti@Gmail.com>
Subject: [Khodshenasi] سیر گشتم، سیر گشتم، سیر، سیر
To: khodshenasi@yahoogroups.com
Date: Monday, May 12, 2008, 7:30 PM


سیر گشتم، سیر گشتم، سیر، سیر

همراه با دوستی در میان راهروهای نمایشگاه کتاب قدم می‌زدیم. می‌گفت: قبل از آشنایی با خودشناسی بروش مصفا و کریشنامورتی، وقتی به بازار و نمایشگاههای کتاب می‌رفتم، احساس عطش و ولع شدیدی به خریدن کتاب داشتم. انگار با خرید کتاب و خوندن اونها آروم می‌شدم. اما البته که عملاً اینطور نبود. چون وقتی کتابها رو می‌خریدم، چه بعد از خوندن اونها و چه بدون خوندن اونها(که اکثراً هم نمی‌خوندمشون!) عطش من فرونمی‌خوابید و گویا یک چیزی رو همیشه کم داشتم. همیشه احساس کمبود می‌کردم و احساس نیاز.

بعد از آشنایی با مطالبی که مصفا و کریشنامورتی می‌گن، انگار سیرم! درست مث آدمی که تازه غذا خورده باشه و اگه بهترین غذاها رو هم جلوش بیارن، نسبت بهشون بی‌رغبته، اصلاً نیازی به خوندن کتاب و خریدن اونها احساس نمی‌کنم. جز در مواردی که مربوط به نیاز دانش مربوط به شغلم هست.

سیری و آرامش کمترین هدیه خودشناسی است.

------------ --------- --
neesti.blogspot. com





__._,_.___

Your email settings: Individual Email|Traditional
Change settings via the Web (Yahoo! ID required)
Change settings via email: Switch delivery to Daily Digest | Switch to Fully Featured
Visit Your Group | Yahoo! Groups Terms of Use | Unsubscribe

__,_._,___

0 نظرات: